نگاه کن چه فروتنانه برخاک می گسترد
آنکه نهال نازک دستانش
از عشق
خداست
و پیش عصیانش
بالای جهنم
پست است.
آن کو به
یکی « آری » می میرد
نه به زخم صد خنجر،
مگر آنکه از تب وهن
دق کند.
قلعه یی عظیم
که طلسم دروازه اش
کلام کوچک دوستی است.
انکار ِ عشق را
چنین که برسرسختی پاسفت کرده ای
دشنه مگر
به آستین اندر
نهان کرده باشی.-
که عاشق
اعتراف را
چنان به فریاد آمد
که وجودش همه
بانگی شد.
نگاه کن
چه فرو تنانه بر در گاه نجابت
به خاک می شکند
رخساره ای که توفانش
مسخ نیارست کرد.
چه فروتنانه برآستانه توبه خاک می افتد
آنکه در کمر گاه دریا
دست
حلقه توانست کرد.
نگاه کن
چه
بزرگوارانه در پای تو سر نهاد
آنکه مرگش
میلاد پر هیا هوی هزار شهرزاده بود.
نگاه کن..
ا.بامداد
ادامه...
دیروز قرار بود اهواز هم بارون بباره. گرد و خاک وحشتناکی درست کرد ولی نبارید البته بی انصافی نباشه چند قطره خورد به زمین ولی حتی زمین هم خیس نشد ... به باران، برسان سلام ما را
ابر سیاه میاد میباره میباره در حدی که خیابونها بند میاد.بعد میبینه که فایده ای نداره ناامید میره و میگه دفعه بعد جبران میکنم
مرغ باران می کشدفریاددائم:
عابر!ای عابر!
جامه ات خیس آمدازباران
نیستت آهنگ خفتن
یانشستن دربریاران؟...
مرغ باران می زندفریاد:
درشبی این گونه طوفانی
گوشه ی گرمی نمی جویی؟
یابدین پرسنده ی دلسوز
پاسخ سردی نمی گویی؟
ابرمی گرید
بادمی گردد
وبه خوداین گونه درنجوای خاموش است عابر:
خانه ام،افسوس!
بی چراغ وآتشی آنسان که من خواهم،خموش وسردوتاریک است
مرغ باران می دهدآواز:
ای شبگرد!
ازچنین بی نقشه رفتن تن نفرسودت؟
مرغ مسکین!زندگی زیباست...
من درین گودسیاه وسردطوفانی نظرباجست وجوی گوهری دارم
تارک زیبای صبح روشن فردای خودراتابدان گوهربیارایم
مرغ مسکین!زندگی،بی گوهری این گونه،نازیباست!
تادل شب ازامیدانگیزیک اخترتهی گردد
ابرمی گرید
بادمی گردد...
بسیار زیبا..ممنون واقعا از خوندنش لذت بردم..مخصوصا که اتاق در سکوت کامل بود
میزند باران به شیشه... مثل انگشت ِ فرشته!
یادش بخیر این شعر
من زیاد بارون باز نیستم ولی پسرم عاشق بارونه. منم به خاطر اون با بارون دارم کنار میآم
پسرت کارش درسته
دیروز قرار بود اهواز هم بارون بباره. گرد و خاک وحشتناکی درست کرد ولی نبارید
البته بی انصافی نباشه چند قطره خورد به زمین ولی حتی زمین هم خیس نشد
... به باران، برسان سلام ما را
چقدر حیف
هی گفتم نرو ورزشگاه فوتبال رو زنده نگاه نکن بدآموزی داره. حرف های بد میزنند. کار های بد انجام میدند تو زمین. نمیدی چکار کنم
دیگه نمیرم والا!!
ارزششو نداره
باران کیه سیاوش؟
باران قطرات آب که خیلی لطیف از آسمون میاد پایین
واقعا ۵ روز تهران، تهران نبود..
فوق العاده بود.. لذت بردم
آره
شاید هم خواست کلمه کلمه شود روی سرمان.. به جای تمام حرف هایی که نگفته ماند روی دلمان..
که خاک نگیردشان.. که تر و تازه شوند باز!!