نگاه کن چه فروتنانه برخاک می گسترد
آنکه نهال نازک دستانش
از عشق
خداست
و پیش عصیانش
بالای جهنم
پست است.
آن کو به
یکی « آری » می میرد
نه به زخم صد خنجر،
مگر آنکه از تب وهن
دق کند.
قلعه یی عظیم
که طلسم دروازه اش
کلام کوچک دوستی است.
انکار ِ عشق را
چنین که برسرسختی پاسفت کرده ای
دشنه مگر
به آستین اندر
نهان کرده باشی.-
که عاشق
اعتراف را
چنان به فریاد آمد
که وجودش همه
بانگی شد.
نگاه کن
چه فرو تنانه بر در گاه نجابت
به خاک می شکند
رخساره ای که توفانش
مسخ نیارست کرد.
چه فروتنانه برآستانه توبه خاک می افتد
آنکه در کمر گاه دریا
دست
حلقه توانست کرد.
نگاه کن
چه
بزرگوارانه در پای تو سر نهاد
آنکه مرگش
میلاد پر هیا هوی هزار شهرزاده بود.
نگاه کن..
ا.بامداد
ادامه...
ما هم قاطی کردیم اما اگه به رو خودم بیارم همه می گن آی کیوش اندازه ی پلنگتون هم نیست پس مجبوریم حس هوشمندانه بگیریم و قاط نزنیم شماره 26 دوست داشتم بیا بهم سر بزن
ما هم قاطی کردیم
اما اگه به رو خودم بیارم همه می گن آی کیوش اندازه ی پلنگتون هم نیست پس مجبوریم حس هوشمندانه بگیریم و قاط نزنیم
شماره 26 دوست داشتم بیا بهم سر بزن
بگم از تو قاطی ترم.. باور میکنی؟؟
آره...فک کنم
ما هم مثل بقیه!!








ما نیز خیلی...
وای چه بلاگ جالبی داری
میشه
خیلی بااحساسی
کلا وقتی پسر بااحساس وفهمیده میبینم قیافم این
کلمات رودوست داشتم
بر منکرش لعنت... من روی هر چی قاطیه سفید کردم... البته همه ظاهری پررنگ و لعاب دارن و سالم... اما درونشون پوک شده...
شما که اوضات بد نیست
سلام داداشی. ممنونم از نظرت عزیز

آدرستو درستش کردم
چرا. دیده بودم.. وقت نشده بود درستش کنم. الان درست شد. میتونی ببینی
از من هم فعلا
اوهوم...می تو
سلام
عیدتون مبااااااااارک