چشمانت از پشت آن پنجره چوبی،آرشه ایست که بر سیم های روح من کشیده می شود آنجا که پاییز با برگ ریزان خود مرثیه ای برای این رویا می خواند، چرا که احساس می کنم سرنوشت، همچون قایقی سرگردان در اقیانوسی پر تلاطم به طرز بی رحمانه ای به سمتی نا معلوم پیش می رود.