نگاه کن چه فروتنانه برخاک می گسترد
آنکه نهال نازک دستانش
از عشق
خداست
و پیش عصیانش
بالای جهنم
پست است.
آن کو به
یکی « آری » می میرد
نه به زخم صد خنجر،
مگر آنکه از تب وهن
دق کند.
قلعه یی عظیم
که طلسم دروازه اش
کلام کوچک دوستی است.
انکار ِ عشق را
چنین که برسرسختی پاسفت کرده ای
دشنه مگر
به آستین اندر
نهان کرده باشی.-
که عاشق
اعتراف را
چنان به فریاد آمد
که وجودش همه
بانگی شد.
نگاه کن
چه فرو تنانه بر در گاه نجابت
به خاک می شکند
رخساره ای که توفانش
مسخ نیارست کرد.
چه فروتنانه برآستانه توبه خاک می افتد
آنکه در کمر گاه دریا
دست
حلقه توانست کرد.
نگاه کن
چه
بزرگوارانه در پای تو سر نهاد
آنکه مرگش
میلاد پر هیا هوی هزار شهرزاده بود.
نگاه کن..
ا.بامداد
ادامه...
یه تک نوازی تار پیدا کردم،اثرش از ده تا دیازپام بیشتره،آرامبخش..مخصوص زمانهایی که دستتو زدی زیر سر و داری از پنجره به تک برگ روی درخت تنهای توی حیاط نگاه میکنی و خدا میداند فکرت تا کجاها می رود..
تا کجاهااااااااااااا!!!!!!!؟؟...
آره واقعا" بعضی اوقات یه موسیقی خوب(که البته نایابه) از 100تا قرص بهتره...
خودت میدونی دیگه
بعد فکرت که تا اونجاها میره.. بر میگرده آیا؟؟ یا همونجا میذاریش میای؟
نمکدون شدی ها ... نه بابا با هم برمیگردیم. نمیزارم جایی بره .. گم میشه..بیچاره میشم تا بخوام پیداش کنم.
هوم !!!
هیچی بهتر از یه آهنگ آروم که با چند تا فکر قشنگ چاشنی شده باشه به من آرامش نمی ده.
چند تا فکر! ما cpu مون قفل میکنه با همین یک فکر
اها اینو گفتی یعنی دلتون بسوزه نه؟
به به... شما کجا اینجا کجا
احوالات شما
کیف حالک؟
أنا خوبم مرسی خودت کیف حالکما ؟ (ما ) داره دیگه؟
منم نمیدونم والا!
آخه سیاوش چقد دلم برات تنگولیده یه مدتی!
تو هم که نیستی!
خوش میگذره؟
از نوشته 29 بیشتر خوشم اومد
حال کردیم
تا ماه آینده بای بای
کجا میری تو هی؟
ماه آینده!
راه افتادی ها
إ شمام زکی پدیا داری تو وبلاگت ؟ با این لینک خرابش
درسته که
همین که من نیستم تا میتوانی آپ میکنی! حواسم هست! :>
ای بابا چه آپی ؟ چه کشکی خانم جان...خودش میاد
پست جدیدت هم که نظراتش بسته ست. اما چون این «ب.رافعی» گل گفته، نمیشه همینجوری بینظر ازش گذشت! :D
بله بله... گل گفته