الف#از کنار بلوار المپیک به سمت استادیوم آزادی به همراه یه دوست عزیز و قدیمی قدم میزنیم.هنوز وقت بود تا بازی شروع بشه.ماشینا با سرعت و بوق زنان و شیپور زنان عین برق از کنارمون میگذشتن.یه پیکان از کنارمون رد میشد ،پسره سرشو آورد بیرون رو به ما داد زد: آقا فش بدیدا ! بدترین فشایی* که بلدید بدید!!! رگای کنار شقیقش هم زده بود بیرون !
* : نقل به مضمون.
ب#طی عملیات امداد و نجات جان معدنچیان شیلی که محبوس بودن دو ماه تمام شبکه های دنیا مخ مارو خوردن که امروز از طربق لوله قرص های ویتامینه و آب کپسول شده از طریق نی به پایین فرستاده شد..امروز این طور شد..اونروز اونطور شد.. 20 میلیون دلار خرج شد..رییس جمهور شیلی که اونجا چادر زده بود اصلا..خلاصه ما دقیقا فهمیدیم چی شده..توی معادن کرمان هر سال چندین کارگر مدفون میشن..جسد ها هم درست و حسابی در نمی آد..ینی یه تلاشی میشه اگه پیدا شد که شد..اگرم نشد که دیگه همونجا واسه همیشه میمونن..و دختر کوچیک اون کارگر هرگز دیگه پدرشو نمیبینه..آخریش همین چند روز قبل..خبر داشتی؟
ج#آقا از ما گفتن..بزارین اولین قبض بیاد بعد حمله کنین به عابر بانکها.. :دی.
آهان!
دوستت ندارم
http://mrnassiri.blogfa.com/post-196.aspx
اومدم....
آقا خودزنی چرا نمینویسی؟!!
الف: بهش میگفتی بیا پایین تا اول روی تو تمرین کنم ببین خوبه یا نه... اگه بد بود بذار رکیک ترش کنم
ب: ایران رو با هیچ جا مقایسه نکن سیاوش.... نه شاید بشه با گینه ی بیسائو مقایسه اش کرد!!
ج:
اون لبخند موذیانه آخر ینی که رفتی ورداشتی پولو زدی به بدن
الف: رگای شقیقش؟! =))
ب: نه! :-S
ج: !
آره دیگه پس رگای کجاش؟؟
فحش خوبه آدم خالی میشه. اگه بدترین فحشی رو که بلدی بدی دیگه زیادی خالی میشی و چیزی ازت نمیمونه.
خودزنی فعلا تو قهره. یه بار همشهری یه بندش رو حذف کرد منم قهرم
انقلاب کن پسر.
خوبه...
اییییش... اون پولو ؟؟
میخواام چیکار که ورش دارم؟! نه خیر پسر خوب منظورم تایید حرف شما بود!!!
آفرین به شما دخمل خوب
الف# !
ب#
.
.
ای ستاره ای ستاره ی غریب
ازبشرمگوی واززمین مپرس،
زیرنعره ی گلوله های آتشین
ازصفای گونه های آتشین مپرس
زیرسیلی شکنجه های دردناک
اززوال چهره های نازنین مپرس.
پیش چشم کودکان بی پناه
ازنگاه مادران شرمگین مپرس.
درجهنمی که ازجهان جداست
درجهنمی که پیش دیده ی خداست
ازلهیب کوره هاوکوه نعش ها
ازغریوزنده ها میان شعله ها
بیش ازاین مپرس
بیش ازاین مپرس
.
.
"فریدون مشیری
ج# یک باربه زندگی گفتم:«دوست دارم صدای مرگ رابه گوش بشنوم»زندگی کمی صدایش رابلندترکردوگفت:«هم اینک توصدای مرگ رامی شنوی»"جبران خلیل جبران"