به نام او
"تقدیم به راننده تاکسی با نوار نارنجی خط آزادی انقلاب"
اونوقت صبح هوا تاریکتر از اون بود که چهرتو خوب ببینم ،اصلا میدونی من همیشه در رو باز میکنم و میشینم،تورو که راننده باشی نگاه نمیکنم!...من نشستم و تو پنجره رو دادی بالا!گفتم چرا دادی بالا؟گفتی آقا سردت نشه و شما جوونای امروز..(شرو کردی روضه بخوانی)..گفتم بیار پایین هوا بخوریم ..گفتی این هوا که خوردن نداره بس که کثیفه..گفتم همین هوای شش صب غنیمته و شیشه 7 سانت اومد پایین و باد موذیانه به صورتم زد...خب داشتم میگفتم ،صبح خیلی زود بود و منو تو با هم توی تاکسی لکنته و درب و داغونت نشسته بودیم،به سلامتی اولین برف 89 هم داره میاد پایین...هوا درست روشن نشده .همینطور مات بودم به پیاده رو های خیابون آزادی که صدات اومد..فک کردم با منی!اما نه با خودت بودی..با خودم گفتم اینم که خله!شرمنده..دستت هم واسه خودش میپرید!انگار که بین تو و یک شخص خیالی که درست روبروت نشسته،بحث شدیدی داشتی!یا جد السادات..قاطی کردی؟توی دلت سرگرم بحث بودی و حواست نبود،تو تقصیری نداشتی..من خوب حواسم بود که چه اتفاقی افتاد ،آینه ماشین خورد به اون یارو که وسط خیابون داشت تاکسی می گرفت و تو رو الاغ !خطاب کرد اول صب.من که ناراحت شدم..تو رو نمیدونم..اصلا شنیدی؟!!بهرحال من فکر کنم شنیدی..میدونی این روزها ما بیراه شدیم.همه جملگی بروسلی هستند عزیز..خب نه تو حوصله داری و نه من .. طرف عر زدن و قلچماق بازی و پاچه گیری را مصداق مردی میداند...حالا بیخیال..تو که نشنیدی..درگیر بودی لامصب تو..خیلی باحال بودی!حال به اون موی سپید و دستای ترک خوردت قسم ،با کی داشتی بحث میکردی؟قسط چی چی عقبه؟چی شده اصلا؟!به من بگو دوتایی با هم فحش بدیم!!اون عکس نوه یا بچت بود گوشه آینه؟چرا به من نگفتی که 100 تومن اضافه بدم مثل بقیه؟مگه تو مثل من یه هدفمند لعنتی نیستی؟ها؟چی؟حرف نمیزنی؟حداقل بگو چرا حالمو ساعت شش و سی و پنج دقه صبح 20 دی گرفتی؟
** این یه دست نویس بود.. با مداد..روی یه تیکه کاغذ چهار خونه نقاشی که دم غروب نوشتمش ..کاغذ ممکنه گم گور بشه..اما دنیای صفر و یک کوفتی نه!
راننده:
ازمن ای آرام جان احوال صائب رامپرس
خاطرآسوده ای داری چه آزارم ترا؟
؛
کی دهن این مرتبه حاصل کند؟
قصه ی دل هم دهن دل کند
.
توخود خوب دانی که در دل گویای چه ها بود!
؛
به امیدی که روزی رسد درسایه ی عدل
گرگ گوید:ندریم وبره گوید:بچریم
دلم کاغذ 4خونه خوااااااااااست
یه عالمه خاطره قلمبه شدش توی دلم به خاطر این کاغذ 4خونه نقاشی
از جنس این راننده تاکسی زیاده دورو برمون فقط شغلای مختلفی ممکنه داشته باشن
خوبی شغل راننده ها اینه که دردو دل میکنن و با مسافرا حرف میزنن حتی اگر یه گوش واسه شنیدن نباشه اونا حرفشونو میزنن
سلام دادا
داشتم رد میشدم. بعدا میام میخونم انشالله
فقط ببین این فونتتو بررسیش کن. این "ی" ها وسط جمله هم کاملن
مرسی
خوب شده ولی فونتش داغونه. من کپی کردم بردم تو ورد خوندمش
اوکی
خانم ها آقایان!
درست شد...
تو این دوره زمونه کی حال و حوصله داره که این راننده های بنده خدا دومیش باشن!!!!!!!

راستی سلام
سلام
سلام سیاوش
بیا یه سر بهم بزن... به شما هم مربوط میشه
مرسی بابت تبریکت
السلام و علیکم
الیاسمن البانو
۲ ساعت داستان نوشتم پریدن همش..
من برگشتم بلاگفا.. اونجا رو دوس نمیداشتم
بشین یجا دیگه..چقد وول میخوری
نشستن میکنیم بنا به فرمایشتون.. خو چیکار کنم جام راحت نبود دیگه

راجع به پست بالام چون کامنت دونی نذاشتی یعنی کامنت نمیخوای دیگه.. مام کامنت نمیدیم
اگه جرات داری کامنت دونی پست بالایی رو باز کن
دقیقا میدونم چرا قاطی هستی
من طرفدار اون آدم نیستم...
این جمله رو خطاب به یه شخص خاصه و دلیل خاص