بسمه تعالی
"تقدیم به پرستاری که لکه بود،لکه ای بر دامن پرستاران زحمتکش"
وارد سالن بیمارستان که شدم صدایش می آمد.وقتی پیچیدم دیدمش چادر مشکی بسر داشت و هراسان و نگران به طرف پرستار رفت:--خانوم پرستار آقای دکتر نیومد؟پرستار مثل تکه ای یخ بدون بلند کردن سر گفت:--نه. از چهره زن التماس می بارید.قضیه را حدس زدم.حال بیمار زن خوب نبود.بیمارش عبارت بود از یک پسر ۳ ساله که بعد فهمیدم از پله افتاده و سرش دچار تو رفتگی مشکوکی شده.بهش گفته بودن چیزی نیست بچت خوبه مشکلی نداره.ولی خوب نشد هیچ که بیهوشم شده بود.حالا زن وسط سالن ایستاده و به سوالات جماعت کنجکاو پاسخ میداد:--تا حالا دوبار از سر بچم عکس گرفتن.نمیدونم چرا کسی به من جواب نمیده.حال بچم خوب نیست،یهویی بیهوش شد .زن گریه میکرد..پرستار در حالی که سعی میکرد کسی متوجه آدامس جویدنش نشه جلو آمد:--خانوم این کولی بازیا چیه؟ چرا دور خودت این همه آدم جمع کردی.من سرم پایین رد شدم رفتم طبقه بالا...عیادتم تمام شد،برمیگشتم.صدای جیغ زن آمد.بچه رفته بود دیگه.دور و بری ها با تعجب نگاهی میکردند و رد می شدند.خانوم مسنی جلو رفت و سعی کرد آرام کنه.زمستون بود و من پوتین پوشیده بودم.از همینا که نوکش محکمه..از همونایی مخصوصه که بزنی توی ساق پای کسی تا تو کسری از ثانیه استخونش بشکنه.تو اون لحظه دوست نداشتم ساق پاش رو بزنم.بلکه هدفم فک دریده و گشادش بود.حالم از خودم بهم خورد که هیچ کار هم نکردم آخرش.شاید چون زن بود..نمیدونم...دکتر هنوز نیامده بود.پرستار همچنان آدامسش را میجوید.من فکر میکنم ککش هم نگزید...
سلام
اه اه... آره واقعا...بعضی از این پرستارا واقعا لاابالی و بیخیال و سنگن... من دیدم به مردن مریضاشون هم خندیدن
البته احترام اون عزیزایی که واقعا سنگ تموم میذارن تو مراقبت از مریضشون به جای خود
عجب
ای بدجنس!!!!
طفلی خانومه
زنیکه شانس آورد گیر من نیفتاد وگرنه نمیدونم چه بلایی سر خودم میآوردم.
مثل سگ میمونن این کارمندای دولت. خدا نکنه کارت به یکیشون بیفته، پدرسگا جواب سلام آدمم نمیدن
کثافت! (از جمله قبلیم جا مونده بود)!
سلام میگم سیاوش اگه کسی از نوشته هات تو وبلاگش استفاده کرد ناراحت می شوی آیا درباره ی من فکر بد نکنیا من که اصلا وبلاگ ندارم ولی بااین نوشته هایی که تو داری بعید نیست یکی پیدا شه به این کار بسیار زشت دس بزنه خب
او ؟
معرفی پلیز