نگاه کن چه فروتنانه برخاک می گسترد
آنکه نهال نازک دستانش
از عشق
خداست
و پیش عصیانش
بالای جهنم
پست است.
آن کو به
یکی « آری » می میرد
نه به زخم صد خنجر،
مگر آنکه از تب وهن
دق کند.
قلعه یی عظیم
که طلسم دروازه اش
کلام کوچک دوستی است.
انکار ِ عشق را
چنین که برسرسختی پاسفت کرده ای
دشنه مگر
به آستین اندر
نهان کرده باشی.-
که عاشق
اعتراف را
چنان به فریاد آمد
که وجودش همه
بانگی شد.
نگاه کن
چه فرو تنانه بر در گاه نجابت
به خاک می شکند
رخساره ای که توفانش
مسخ نیارست کرد.
چه فروتنانه برآستانه توبه خاک می افتد
آنکه در کمر گاه دریا
دست
حلقه توانست کرد.
نگاه کن
چه
بزرگوارانه در پای تو سر نهاد
آنکه مرگش
میلاد پر هیا هوی هزار شهرزاده بود.
نگاه کن..
ا.بامداد
ادامه...
نان های سوخته صبحانه را من آماده می کنم گل های پژمرده را که مهمان آورده است به کوچه می برم نان های سوخته وآواز پرندگان را من صبح ها به کوچه می برم شب ها قلبم را که بزرگ شده است در تاریکی میان ملافه های سفید مخفی می کنم دخترم صدای مندرس قلبم را نشنود صبح با قلبم که بزرگ شده است چای را دم می کنم قلبم در بهار بزرگ شد قلبم در تابستان مرا صدا کرد که در پائیز و زمستان به قلبم چندان اعتمادنکنم می خواستند قلبم را بشکافند اگر قلبم را می شکافتند چهره ی همه ی زنانی که دوست داشتم برکف سنگ های اتاق عمل می ریخت چهره ی زنانی که من دوست داشتم می شکست می دانم اگر آن زنان برای ملاقات من به بیمارستان می آمدند نام شان را فاش نمی گفتند از بیمارستان مجهول می رفتند در انتهای خیابان بیمارستان در آفتاب یا در باران گم می شدند جه فرق می کرد هوا آفتابی بود یا بارانی خاطرات من گرانبها نیست خاطراتی که در قلب من گم شدند در قلبم خاطراتی از مردانی که در حادثه گم شدند نفی شدند کودکانی که از سرما و گرسنگی در زلزله مردند زنانی آغشته به عشق که در کنار میز صبحانه تلف شدند .
زن ها دو دسته اند. آنهایی که محافظت می شوند و آنهایی که نمی شوند.
دسته ی اول را با ماشین به این طرف و آن طرف می برند و سروقت از آرایشگاه، از استخر، از مدرسه، از اداره و... برمی گردانند. با تلفن حالش را می پرسند و اگر سرش درد کرد یکی هست که بگوید: "بهتر نیست کمی استراحت کنی؟"
زن های دسته دوم توی باد و باران و طوفان ساعت ها توی صف اتوبوس می ایستند و با اینکه تصمیم می گیرند به جایی که از اتوبوس از آنجا می آید نگاه نکنند ولی گردنشان بی اختیار بارها و بارها به آن سو می چرخد. تا شب سگ دو می زنند و شب کسی نیست که بگوید:" عزیزم، قرص مسکن برایت بیاورم؟"
روز همه ی زنهای مبارک... خصوصا زنها یا مادرانی که زحمتکشند... آنهایی که صبح با عشق فرزندانشان را با بوسه بیدار میکنند ... حتی بر آن مادرانی که صبح هم بیدار نمیشنوند مبادا پوستشان چروک شود هم مبارک... بر مامان سیاوش خان هم مبارک
خطاب به علی!!:::تو وبت نمیشه کامنت گذاشت اگه اشتباه نکنم .. سلام راستی..آره..اگه اشتباه نکنم چند ماه پیش بهت گفتم راجع به یه قضیه ای تحقیق کن..یه کلمه بهت دادم[رضایت]اینطور که معلومه یادت رفته وگرنه جوابش توی تحقیق اون کلمه بود[چشمک] البته جدیدا مد شده همه افتادن دنبال این قضیه[خونسرد] چاکر علیییییییییییییییییییییییییییییییی هم هستیما...درسته که تیمت[ناخوش]روی مخ من داره رژه میره اما خب..ما دوستت داریم[گل]
سلام واااااااااااااای سیاوش... یعنی چطور تونستی با پای غیر مسلح بزنیش... اه... من بودم پامو قطع میکردم میذاشتم دم در... بسکه چندش و کثیف و وحشتناکن... ولی واقعا از مارمولک وحشت دارم... یعنی وقتی میبینم به وضوح میلرزم... وای تو رو خدا... نگو مارمولک سیاوش.... من میترسم!!!!
آخیییییییییی...دلت میاد؟؟ یکی گرفته بودم اسمشو گذاشته بودم "فردی" خیلی باحال بود انقد با مزه بود
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
زن ها دو دسته اند. آنهایی که محافظت می شوند و آنهایی که نمی شوند.
دسته ی اول را با ماشین به این طرف و آن طرف می برند و سروقت از آرایشگاه، از استخر، از مدرسه، از اداره و... برمی گردانند. با تلفن حالش را می پرسند و اگر سرش درد کرد یکی هست که بگوید: "بهتر نیست کمی استراحت کنی؟"
زن های دسته دوم توی باد و باران و طوفان ساعت ها توی صف اتوبوس می ایستند و با اینکه تصمیم می گیرند به جایی که از اتوبوس از آنجا می آید نگاه نکنند ولی گردنشان بی اختیار بارها و بارها به آن سو می چرخد. تا شب سگ دو می زنند و شب کسی نیست که بگوید:" عزیزم، قرص مسکن برایت بیاورم؟"
روزشون مبارک
آره...این مدلی هم میشه دسته بندی کرد
روز همه ی زنهای مبارک... خصوصا زنها یا مادرانی که زحمتکشند... آنهایی که صبح با عشق فرزندانشان را با بوسه بیدار میکنند ... حتی بر آن مادرانی که صبح هم بیدار نمیشنوند مبادا پوستشان چروک شود هم مبارک...
بر مامان سیاوش خان هم مبارک
ممنوووون
تقدیم باعشق،به تمام مامانای خوب دنیا:
شیشه عطربهار،لب دیوارشکست وهواپرشده ازبوی خدا،
چه دعایی کنمت بهترازاین:
که خدادرهمه جا بازکنارت باشد.
به دلیل پشت سرگذاشتن روززن وگذشتن خرازپل وهمچنین گران شدن اجناس وتورم ،امسال روزمرد ،یوم الشک اعلام شد!!!
نه!!
خطاب به علی!!:::تو وبت نمیشه کامنت گذاشت
اگه اشتباه نکنم .. سلام راستی..آره..اگه اشتباه نکنم چند ماه پیش بهت گفتم راجع به یه قضیه ای تحقیق کن..یه کلمه بهت دادم[رضایت]اینطور که معلومه یادت رفته وگرنه جوابش توی تحقیق اون کلمه بود[چشمک]
البته جدیدا مد شده همه افتادن دنبال این قضیه[خونسرد]
چاکر علیییییییییییییییییییییییییییییییی هم هستیما...درسته که تیمت[ناخوش]روی مخ من داره رژه میره اما خب..ما دوستت داریم[گل]
کجاش مشکوک بود؟
بازم نمیشه کامنت گذاشت
سلام سیاوش
اینجانب به روز میباشم
بابت اطلاع رسانی شما بانوی دلاور و دوست قدیمی بسیار ممنون
سلام
واااااااااااااای سیاوش... یعنی چطور تونستی با پای غیر مسلح بزنیش... اه... من بودم پامو قطع میکردم میذاشتم دم در... بسکه چندش و کثیف و وحشتناکن...
ولی واقعا از مارمولک وحشت دارم... یعنی وقتی میبینم به وضوح میلرزم...
وای تو رو خدا... نگو مارمولک
سیاوش.... من میترسم!!!!
آخیییییییییی...دلت میاد؟؟ یکی گرفته بودم اسمشو گذاشته بودم "فردی" خیلی باحال بود انقد با مزه بود