راجع به موضوعی بقدری مطالعه و تحقیق میکنی که دیگه احساس میکنی منبعی باقی نمونده ، جالب اینجاست که بعدش میشینی روی صندلی توی یه غروب زیبا به ماه نیمه هویدا خیره میشی و فکر میکنی بهش میبینی هنوز واقعا نمیدونی چی درسته چی غلطه!!! کدومشون دارن راست میگن..اصلا دارن راست میگن؟!!
کاش فکر بیش وکم درمغزانسانها نبود
تاکه بار زندگی هیچ سرباری نداشت!
کاش چشم وگوش هرکس به حقایق بازبود
تاکه دیگرعلم و دین پوشیده اسراری نداشت!
هوم
اونوقته که یه حس درموندگی میاد سراغ آدم! :(
تازه علاوه بر درموندگی یجور احساس هویجیت به آدم دست میده
به جون خودم راست میگم. آدمی که تحقیق میکنه و به نتیجه میرسه نباید وسواس به خرج بده
البته گاهی این حسه شیطانه
ها؟
راستی رسیدنت به خیر
سلام
مرسیییییییییی علی
بیا پست جدیدم رو بخون موخام نظرت رو بدونم
ای به چشم
مخصوصا وقتی موضوع سیا.سی باشه دیگه اصلا نمی شه فهمید چی به چیه...
وقت این حس تردید میاد سراغت یعنی
دیدن ماه رو ول کن.. پاشو برو بخواب..
چیکار داری کی راست میگه کی دروغ..
تو زندگیتو کن .. راحت
یه چیزی تو نوشته هاتون هست که آدمو جذب میکنه..اینقدر زیاد که فکر میکردم قسمت نظرت وب رو برداشتید.میخواستم برم تو وبم بنویسم که نویسنده وب بوف خیلی عالی مینویسید که دیدم نظرات سمت راست هست..و حرفمو همین جا نوشتم براتون..
مرسی
خو چکاریه نظراتت رو گذاشتی سمت راست
آره...این اصلا یه معضلی شده..معلوم نیست چند تا بنده خدا اومدن خوندن مطلبو بعد خواستن کامنت بزارن پیدا نکردن رفتن!!
البته یه سری دوستان چشمانی همچون عقاب دارن پیدا کردن