بوف

دست نوشته ها

بوف

دست نوشته ها

54

موج های ساحل مثل شلاق به تخته سنگ ها می زدند،پشت سرم صخره ای بلندخودنمایی می کرد وبه نظر می رسید راه فراری ندارم.وضعیت،بحرانی به نظر می رسید.احساس کردم صدای موسیقی آشنایی به گوشم می رسد.ناگهان چشمانم را باز می کنم.هومم..این فقط یه خواب بود..اما نوای موسیقی نه.اکنون لبه ی تخت نشسته ام.بعد از ظهر جمعه است و تیک تاک ساعت.شاخه درخت توت تا لبه پنجره بالا آمده و سبزه سبز است.احساس سر درد خفیفی دارم.برای مرد دوره گرد که با صدای ویولنش منو از خواب سهمناک بیدار کرد،اسکناس به پایین پرتاب کردم.چقدر جوان بود.به این فکر کردم که چه مسیری طی شده تا به این نقطه زندگیش برسد.طبق معمول آیا جبر؟به خودم آمدم و از فکرش بیرون..چشمم به دیش کج و کوله همسایه می افتد که توسط محافظان اسلام ما با لگد خم شده،احتمالا تمام مسائل ما با همین حرکت حل شده و همسایه به فکر خریدن یه دیش ارزان قیمت دیگر نیست.تلوزیون را روشن میکنم یادم می آید که دیش خود ما هم پرکشیده.به ناچار کانال های تلوزیون را بالا پایین می کنم،چیزی جز مزخرف گیرم نمی آید.تصمیم به پیاده روی میگیرم.در منزل را که بستم اولین چیزی که دیدم سگ قهوه ای و فسقلی همسایه بود که با آن قیافه مسخره و احمقانه و کاکلی که با سشوار برایش درست کرده بودند به من خیره شده بود.خنده ام گرفت.هوا باد گرمی تحویل صورت می دهد.طبق معمول از کنار شمشاد ها حرکت میکنم و بعله..چی میبینم من!آقای جوان ویولن زن قصه ما که نیم ساعت قبل زیر پنجره سلطان قلبها می نواخت،اکنون با یک فندک اتمی و سنجاق قفلی داخل چمنها چمباتمه زده و دود لامصب را می گیرد...جمله ای معروف داریم در مورد این که روزگار انگشت شصتش را به سمت ما دهه شصتی ها نشانه رفته است.با این صحنه  با خود فکر کردم چه چیزی این پسر سبزه را نشانه رفت و همچنان می رود...؟

نظرات 10 + ارسال نظر
نینا شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:10

منم جزء دهه شصت محسوب میشم دیگه؟؟
یعنی واسه منم نشانه رفته؟

خودت که میدونی !! نرفته؟؟

نینا شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 18:12 http://minimal-ninna.blogsky.com

چه جوان رعنای ویولن زنی

مینا شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 23:46

ـچقدرازسردردخفیف بعدخواب متنفرم!
_همچنان مانده ایم درجبرواختیار!
_نه آقاسیاوش،مسایل ما نه تنهابااین حرکتها حل نمیشه بلکه گره توگره هم میشه واونا حتی نمی تونن بادندون هم گرهو بازکنند،که فکرکنم آخرش متوسل میشن به.....(همونی که دورازانسانیته)!

این جبر و اختیار رو من کشف میکردم خیلی خوب می شد

یاسمن یکشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:06

چی بگم والا!
راجع به پست قبلیت: آره واقعا... خیلیا تو این دنیای مجازی از صدتا حقیقی با ارزش ترن
حالا لو نمیدی کیه دیازپام؟!

چیزی که مبرهنه یاسمن نیست نمیشناسی...هیچکی نمیشناسدش جز خودم

نینا یکشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:04

این کیه اسم منو برداشته؟
تاریخ به خودش ندیده یکی هم اسم من باشه.. اونم تازه کامنتش زیر کامنت من باشه

هاها... بدلت وارد بازار شد

نینا یکشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:05

نه بابا.. یکم حالمو میگیره گاهی اما هنوز تیرش نتونسته منو نشونه بگیره خوشبختانه جرات نداره

دلیلش اینه که ناپلئونی توی دهه شصت هستی!بیشتر متولدین زیر 65 مصداق داره

نینا یکشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:28

الان خواستی بگی بزرگی مثلا؟ آقای زیر ۶۵

دقیقا

یاسمن دوشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 00:20

لوووووووووووووووووووووووس.... بله... من دیازپام ۴۰ ام نه ۱۰!!!

بابا جان من تو اصلا تو دسته دیازپام جا نمیگیری که

نینا دوشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 22:59 http://minimal-ninna.blogsky.com

اون یکی نینا من ۷ ساله که تو نت نینا ام
خوچ بختم قصد مزاحمتم ندارم

خوچ بخت

علی پنج‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 19:45 http://http://chera-ali.blogfa.com/

چه رنجی میکشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار است
همین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد