نگاه کن چه فروتنانه برخاک می گسترد
آنکه نهال نازک دستانش
از عشق
خداست
و پیش عصیانش
بالای جهنم
پست است.
آن کو به
یکی « آری » می میرد
نه به زخم صد خنجر،
مگر آنکه از تب وهن
دق کند.
قلعه یی عظیم
که طلسم دروازه اش
کلام کوچک دوستی است.
انکار ِ عشق را
چنین که برسرسختی پاسفت کرده ای
دشنه مگر
به آستین اندر
نهان کرده باشی.-
که عاشق
اعتراف را
چنان به فریاد آمد
که وجودش همه
بانگی شد.
نگاه کن
چه فرو تنانه بر در گاه نجابت
به خاک می شکند
رخساره ای که توفانش
مسخ نیارست کرد.
چه فروتنانه برآستانه توبه خاک می افتد
آنکه در کمر گاه دریا
دست
حلقه توانست کرد.
نگاه کن
چه
بزرگوارانه در پای تو سر نهاد
آنکه مرگش
میلاد پر هیا هوی هزار شهرزاده بود.
نگاه کن..
ا.بامداد
ادامه...
هوووووووووم؟؟؟
سیـــــــــــــاوش؟ مشکوک میزنیااااااا
جان؟؟
چرا ؟؟
خوش به حالت ما که هردفعه زیارتش میکنیم لاغرتر که نشده هیچی کلی هم چاقتر شده!هی بهش میگم رژیم بگیرا گوش نمیده!!!
ولی یاسمن خانوم یه جورایی راس میگنا
خوش گذشت راستی این یه هفته که نبودین
بله..ممنونم
سلام.
در مورد اینکه شیطون کارشو خوب بلده با شما موافقم.حوشحال میشم اگه وقت کردین یه سر به وب من بزنید وبرام کامنت بزارید.
درود.
مرسی. شما چطورین؟
خوب ببخشید. اما اون آخرین آدرسی بود که ازت داشتم.
مرسی که آدرس اینجا رو هم دادی.
خوب حالا بگو ببینم تا حالا چند بار ملاقاتش کردی؟!
راستی الآن چیکار کنم؟! این وبلاگتو لینک کنم؟!
وبلاگ دیگهای نداری؟!
خدایا شکرت!
بالاخره کسی پیدا شد تو این دنیای ما رو درک کنه!
آخ آقا سیاوش!
همیشه حس می کردم تنهام!
الان فهمیدم کسی هست که منو درک کنه
من یادم نیست چی گفتم بهت تو وبلاگت!!
ای بابا... در هر حال قربونت
آرررررره؟!.. خوب پس مفصل تعریفش کن!
نحوهی ملاقاتو میگم!!
شرمنده گفت به کسی چیزی نگم
چه نشستی حساب کردی
تولد یکی از دوستای وبلاگیمونه تو وبلاگم..
بیای خوشحالش میکنی
تو وبلاگم چیزی نگفتی!
آهای اونایی که گول می خورید، درکتون می کنم
الآن علی کلی تیکه انداختهها!! خیلی هم باحال انداخته!!!
خوشمان آمد!
ای شیطون! خیلی خوب بود!
نفس اژدرهاست او کی مرده است
ازغم بی آلتی افسرده است ُمولاناُ